۱۳۹۴ شهریور ۱۶, دوشنبه

19 - تناقضات درشناسایی خداوند

تناقضات ناشی از تحریف در تورات و انجیل 19
تضادهای کتاب مقدس بسیارند که شاید آدرس انها را در پستی در همین وبلاگ برای اهل تحقیق قرار دهم اینک مطالبی را از تحریفاتی که درتورات انجام گرفته برای نتیجه گیری خردمندان می نویسم و سپس به تناقضات این کتابها با قران می پردازم باز هم تکرار می کنم که در اصل کتاب تورات و انجیل که از جانب خداوند بوده هیچ شک و شبه ای نیست و کلام خدا بدون تضاد و تناقض بیان میگردد و تناقضات نشان از دستبرد بشری در این کتابهاست و ما به تبعیت از قران امر شده ایم که به استوارترین راه ها هدایت می کند
تناقضات درشناسایی خداوند
خداوند در تحریفات تورات از کرده ی خود پشیمان می شود و محزون میشود و تصمیماتش را عوض میکند و سخنان خود را پیوسته نقض میکند و اعتماد به نفس لازم را ندارد در آیات زیر دقت کنید آیا خداوند مقتدر و دانا میتواند اینگونه توصیف شود
۵ و خداوند دید که شرارت انسان در زمین بسیار است، و هر تصور از خیالهای دل وی دائماً محض شرارت است. ۶ و خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمیـن ساخته بود، و در دل خود محزون گشت. ۷ و خداوند گفـت: «انسـان را که آفریـده‌ام، از روی زمین محو سازم، انسان و بهایم و حشرات و پرندگان هوا را، چونکه متأسف شدم از ساختن ایشـان.»
۱۴ پس خداوند از آن بدی که گفته بود که به قوم خود برساند، رجوع فرمود.
پیدایش فصل ۶ (ترجمه قدیم)
شرارت انسان
۱ و واقع شد که چون آدمیان شروع کردند به زیاد شدن بر روی زمین و دختران برای ایشان متولد گردیدند، ۲ پسران خدا دختران آدمیان را دیدند که نیکومنظرند، و از هر کدام که خواستند، زنان برای خویشتن می‌گرفتند. ۳ و خداوند گفت: «روح من در انسان دائماً داوری نخواهد کرد، زیرا که او نیز بشر است. لیکن ایام وی صد و بیست سال خواهد بود.» ۴ و در آن ایام مردان تنومند در زمین بودند. و بعد از هنگامی که پسران خدا به دختران آدمیان در آمدند و آنها برای ایشان اولاد زاییدند، ایشان جبارانی بودند که در زمان سَلَفْ، مردان نامور شدند. ۵ و خداوند دید که شرارت انسان در زمین بسیار است، و هر تصور از خیالهای دل وی دائماً محض شرارت است. ۶ و خداوند پشیمان شد که انسان را بر زمیـن ساخته بود، و در دل خود محزون گشت. ۷ و خداوند گفـت: «انسـان را که آفریـده‌ام، از روی زمین محو سازم، انسان و بهایم و حشرات و پرندگان هوا را، چونکه متأسف شدم از ساختن ایشـان.» ۸ اما نـوح در نظـر خداوند التفـات یافـت.
خروج فصل ۳۲ (ترجمه قدیم)
گوساله طلایی
۱ و چون قوم دیدند که موسی در فرود آمدن از کوه تأخیر نمود، قوم نزد هارون جمع شده، وی را گفتند: «برخیز و برای ما خدایان بساز که پیش روی ما بخرامند، زیرا این مرد، موسی، که ما را از زمین مصر بیرون آورد، نمی‌دانیم او را چه شده است.» ۲ هارون بدیشان گفت: «گوشواره‌های طلا را که در گوش زنان و پسران و دختران شماست، بیرون کرده، نزد من بیاورید.» ۳ پس تمامی قومْ گوشواره‌های زرین را که در گوشهای ایشان بود بیرون کرده، نزد هارون آوردند. ۴ و آنها را از دست ایشان گرفته، آن را با قلم نقش کرد، و از آن گوسالة ریخته شده ساخت، و ایشان گفتند: «ای اسرائیل این خدایان تو می‌باشند، که تو را از زمین مصر بیرون آوردند.» ۵ و چون هارون این را بدید، مذبحی پیش آن بنا کرد و هارون ندا درداده، گفت: «فردا عید یهوه می‌باشد.» ۶ و بامدادان برخاسته، قربانی‌های سوختنی گذرانیدند، و هدایای سلامتی آوردند، و قوم برای خوردن و نوشیدن نشستند، و بجهت لعب برپا شدند. ۷ و خداوند به موسی گفت: «روانه شده، بزیر برو، زیرا که این قوم تو که از زمین مصر بیرون آورده‌ای، فاسد شده‌اند. ۸ و به زودی از آن طریقی که بدیشان امر فرموده‌ام، انحراف ورزیده، گوسالة ریخته شده برای خویشتن ساخته‌اند، و نزد آن سجده کرده، و قربانی گذرانیده، می‌گویند که ای اسرائیل این خدایان تو می‌باشند که تو را از زمین مصر بیرون آورده‌اند.» ۹ و خداوند به موسی گفت: «این قوم را دیده‌ام و اینک قوم گردنکش می‌باشند. ۱۰ و اکنون مرا بگذار تا خشم من بر ایشان مشتعل شده، ایشان را هلاک کنم و تو را قوم عظیم خواهم ساخت.» ۱۱ پس موسی نزد یهوه، خدای خود تضرع کرده، گفت: «ای خداوند چرا خشم تو بر قوم خود که با قوت عظیم و دست زورآور از زمین مصر بیرون آورده‌ای، مشتعل شده است؟ ۱۲ چرا مصریان این سخن گویند که ایشان را برای بدی بیرون آورد، تا ایشان را در کوهها بکشد، و از روی زمین تلف کند؟ پس از شدت خشم خود برگرد، و از این قصد بدی قوم خویش رجوع فرما. ۱۳ بندگان خود ابراهیم و اسحاق و اسرائیل را بیاد آور که برای ایشان به ذات خود قسم خورده، بدیشان گفتی که ذریت شما را مثل ستارگان آسمان کثیر گردانم، و تمامی این زمین را که دربارة آن سخن گفته‌ام به ذریت شما بخشم، تا آن را متصرف شوند تا ابدالآباد.» ۱۴ پس خداوند از آن بدی که گفته بود که به قوم خود برساند، رجوع فرمود. ۱۵ آنگاه موسی برگشته، از کوه به زیر آمد، و دو لوح شهادت به دست وی بود، و لوحها به هر دو طرف نوشته بود، بدین طرف و بدان طرف مرقوم بود. ۱۶ و لوح‌ها صنعت خدا بود، و نوشته، نوشتة خدا بود، منقوش بر لوح ها. ۱۷ و چون یوشع آواز قوم را که می‌خروشیدند شنید، به موسی گفت: «در اردو صدای جنگ است.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر