۱۳۹۴ شهریور ۱۶, دوشنبه

23 - یگانه پسر یا فرزند ابراهیم کیست ؟

تناقضات ناشی از تحریف در تورات و انجیل 23
تضادهای کتاب مقدس بسیارند که شاید آدرس انها را در پستی در همین وبلاگ برای اهل تحقیق قرار دهم اینک مطالبی را از تحریفاتی که درتورات انجام گرفته برای نتیجه گیری خردمندان می نویسم و سپس به تناقضات این کتابها با قران می پردازم باز هم تکرار می کنم که در اصل کتاب تورات و انجیل که از جانب خداوند بوده هیچ شک و شبه ای نیست و کلام خدا بدون تضاد و تناقض بیان میگردد و تناقضات نشان از دستبرد بشری در این کتابهاست و ما به تبعیت از قران امر شده ایم که به استوارترین راه ها هدایت می کند
ذبیح یا یگانه پسر یا فرزند ابراهیم کیست ؟
در حالیکه تحریفات تورات کلافی سر در گم بر خواننده ایجاد میکند نگرش بنی اسراییل را مبتنی برامتیاز طبقات ممتاز و پست بودن طبقه ی کنیز و برده در آن به اثبات میرساند کلمه ی اسحاق افزوده شدن و دستبرد در کتاب خداست زیرا
پیدایش باب بیست و دو آیه دو
گفت‌: «اكنون‌ پسر خود را، كه‌ یگانة‌ توست‌ و او را دوست‌ می‌داری‌، یعنی‌ اسحاق‌ را بردار و به‌ زمین‌ موریا برو، و او را در آنجا، بر یكی‌ از كوههایی‌ كه‌ به‌ تو نشان‌ می‌دهم‌، برای‌ قربانی‌ سوختنی‌ بگذران‌.»
پیدایش باب بیست و دو آیه دوازده
گفت‌: «دست‌ خود را بر پسر دراز مكن‌، و بدو هیچ‌ مكن‌، زیرا كه‌ الا´ن‌ دانستم‌ كه‌ تو از خدا می‌ترسی‌، چونكه‌ پسر یگانة‌ خود را از من‌ دریغ‌ نداشتی‌.»
پیدایش باب بیست و دو آیه شانزده
و گفت‌: « خداوند می‌گوید: به‌ ذات‌ خود قسم‌ می‌خورم‌، چونكه‌ این‌ كار راكردی‌ و پسر یگانة‌ خود را دریغ‌ نداشتی‌،
به گفته ی تورات سن اسحاق 14 سال کوچک تر از اسماعیل است
پیدایش باب شانزده آیه شانزده
و ابرام‌ هشتاد و شش‌ ساله‌ بود چون‌ هاجر اسماعیل‌ را برای‌ ابرام‌ بزاد.
پیدایش باب بیست و یک آیه پنج
و ابراهیم‌، در هنگام‌ ولادت‌ پسرش‌، اسحاق‌، صد ساله‌ بود.
توجه به نکات فوق و دقت در تناقضات گفته شده دقیقآ دستبردهای بشر در کتابها را به اثبات میرساند و ما را به استنتاج های منطقی نزدیکتر می کند
1 - اسماعیل پسر و فرزند ابراهیم 14 سال قبل از اسحاق زاییده شده
2 – خدا بروشنی می گوید یگانه فرزندت را قربانی کن که فقط میتواند اسماعیل باشد در هنگامی که اسحاق هنوز بدنیا نیامده بوده قطعآ یگانه فرزند اسماعیل بوده حادثه ی ذبح اتفاق افتاده زیرا اگر اسحاق بدنیا آمده بود با وجود اسماعیل خدا نمی گفت یگانه فرزندت را به قربانگاه ببر
3 – تحریفات منسوب به تورات اما می گوید ذبیح اسحاق است (تناقضی آشکار) با بخشهای دیگر کتاب
لازم به ذکر است که در قرآن ذبح اسماعیل فرمان و دستور خدا نیست میتوانید برای بررسی بیشتر به وبلاگ زیر رجوع کنید
http://soalatequrani.blogspot.com/2013/…/blog-post_2028.html
پیدایش فصل ۱۶ (ترجمه قدیم)
هاجر و اسماعیل
۱ و سارای، زوجة ابرام، برای وی فرزندی نیاورد. و او را کنیزی مصری، هاجر نام بود. ۲ پس سارای به ابرام گفت: «اینک خداوند مرا از زاییدن باز داشت. پس به کنیز من درآی، شاید از او بنا شوم.» و ابرام سخن سارای را قبول نمود. ۳ و چون ده سال از اقامت ابرام در زمین کنعان سپری شد، سارای زوجة ابرام، کنیز خود هاجر مصری را برداشته، او را به شوهر خود، ابرام، به زنی داد. ۴ پس به هاجر درآمد و او حامله شد. و چون دید که حامله است، خاتونش بنظر وی حقیر شد. ۵ و سارای به ابرام گفت: «ظلم من بر تو باد! من کنیز خود را به آغوش تو دادم و چون آثار حمل در خود دید، در نظر او حقیر شدم. خداوند در میان من و تو داوری کند.» ۶ ابرام به سارای گفت: «اینک کنیز تو به دست توست، آنچه پسند نظر تو باشد، با وی بکن.» پس چون سارای با وی بنای سختی نهاد، او از نزد وی بگریخت. ۷ و فرشتة خداوند او را نزد چشمة آب در بیابان، یعنی چشمه‌ای که به راه شور است، یافت. ۸ و گفت: «ای هاجر، کنیز سارای، از کجا آمدی و کجا می‌روی؟» گفت: «من از حضور خاتون خود سارای گریخته‌ام.» ۹ فرشتة خداوند به وی گفت: «نزد خاتون خود برگرد و زیر دست او مطیع شو.» ۱۰ و فرشتة خداوند به وی گفت: «ذریت تو را بسیار افزون گردانم، به حدی که از کثرت به شماره نیایند.» ۱۱ و فرشتة خداوند وی را گفت: «اینک حامله هستی و پسری خواهی زایید، و او را اسماعیل نام خواهی نهاد، زیرا خداوند تظلم تو را شنیده است. ۱۲ و او مردی وحشی خواهد بود، دست وی به ضد هر کس و دست هر کس به ضد او، و پیش روی همة برادران خود ساکن خواهد بود.» ۱۳ و او، نام خداوند را که با وی تکلم کرد، «اَنْتَایل رُئی» خواند، زیرا گفت: «آیا اینجا نیز به عقب او که مرا می‌بیند، نگریستم.» ۱۴ از این سبب آن چاه را «بِئَرلَحَی رُئی» نامیدند، اینک در میان قادِش و بارَد است. ۱۵ و هاجر از ابرام پسری زایید، و ابرام پسر خود را که هاجر زایید، اسماعیل نام نهاد. ۱۶ و ابرام هشتاد و شش ساله بود چون هاجر اسماعیل را برای ابرام بزاد.
پیدایش فصل ۲۱ (ترجمه قدیم)
تولد اسحاق
۱ و خداوند برحسب وعدة خود، از ساره تفقد نمود، و خداوند، آنچه را به ساره گفته بود، بجا آورد. ۲ و ساره حامله شده، از ابراهیم در پیری اش، پسری زایید، در وقتی که خدا به وی گفته بود. ۳ و ابراهیم، پسر مولود خود را، که ساره از وی زایید، اسحاق نام نهاد. ۴ وابراهیم پسر خود اسحاق را، چون هشت روزه بود، مختون ساخت، چنانکه خدا او را امر فرموده بود. ۵ و ابراهیم، در هنگام ولادت پسرش، اسحاق، صد ساله بود. ۶ و ساره گفت: «خدا خنده برای من ساخت، و هر که بشنود، با من خواهد خندید.» ۷ و گفت: «که بود که به ابراهیم بگوید، ساره اولاد را شیر خواهد داد؟ زیرا که پسری برای وی در پیری‌اش زاییدم.» ۸ و آن پسر نمو کرد، تا او را از شیر باز گرفتند. و در روزی که اسحاق را از شیر باز داشتند، ابراهیم ضیافتی عظیم کرد.
قربانی اسحاق
۱ و واقع شد بعد از این وقایع، که خدا ابراهیم را امتحان کرده، بدو گفت: «ای ابراهیم!» عرض کرد: «لبیک.» ۲ گفت: «اکنون پسر خود را، که یگانة توست و او را دوست می‌داری، یعنی اسحاق را بردار و به زمین موریا برو، و او را در آنجا، بر یکی از کوههایی که به تو نشان می‌دهم، برای قربانی سوختنی بگذران.» ۳ بامدادان، ابراهیم برخاسته، الاغ خود را بیاراست، و دو نفر از نوکران خود را با پسر خویش اسحاق، برداشته و هیزم برای قربانی سوختنی شکسته، روانه شد، و به سوی آن مکانی که خدا او را فرموده بود، رفت. ۴ و در روز سوم، ابراهیم چشمان خود را بلند کرده، آن مکان را از دور دید. ۵ آنگاه ابراهیم، به خادمان خود گفت: «شما در اینجا نزد الاغ بمانید، تا من با پسر بدانجا رویم، و عبادت کرده، نزد شما بازآییم.» ۶ پس ابراهیم، هیزم قربانی سوختنی را گرفته، بر پسر خود اسحاق نهاد، و آتش و کارد را به دست خود گرفت ؛ و هر دو با هم می‌رفتند. ۷ و اسحاق پدر خود، ابراهیم را خطاب کرده، گفت: «ای پدر من!» گفت: «ای پسر من لبیک؟» گفت: «اینک آتش و هیزم، لکن برة قربانی کجاست؟» ۸ ابراهیم گفت: «ای پسر من، خدا برة قربانی را برای خود مهیا خواهد ساخت.» و هر دو با هم رفتند. ۹ چون بدان مکانی که خدا بدو فرموده بود، رسیدند، ابراهیم در آنجا مذبح را بنا نمود، و هیزم را بر هم نهاد، و پسر خود، اسحاق را بسته، بالای هیزم، بر مذبح گذاشت. ۱۰ و ابراهیم، دست خود را دراز کرده، کارد را گرفت تا پسر خویش را ذبح نماید. ۱۱ در حال، فرشتة خداوند از آسمان وی را ندا درداد و گفت: «ای ابراهیم! ای ابراهیم!» عرض کرد: «لبیک.» ۱۲ گفت: «دست خود را بر پسر دراز مکن، و بدو هیچ مکن، زیرا که الآن دانستم که تو از خدا می‌ترسی، چونکه پسر یگانة خود را از من دریغ نداشتی.» ۱۳ آنگاه، ابراهیم، چشمان خود را بلند کرده، دید که اینک قوچی، در عقب وی، در بیشه‌ای، به شاخهایش گرفتار شده. پس ابراهیم رفت و قوچ را گرفته، آن را در عوض پسر خود، برای قربانی سوختنی گذرانید. ۱۴ و ابراهیم آن موضع را «یهوه یری» نامید، چنانکه تا امروز گفته می‌شود: «در کوه، یهوه، دیده خواهد شد.» ۱۵ بار دیگر فرشتة خداوند، به ابراهیم از آسمان ندا در داد ۱۶ و گفت: « خداوند می‌گوید: به ذات خود قسم می‌خورم، چونکه این کار را کردی و پسر یگانة خود را دریغ نداشتی، ۱۷ هر آینه تو را برکت دهم، و ذریت تو را کثیر سازم، مانند ستارگان آسمان، و مثل ریگهایی که بر کنارة دریاست. و ذریت تو دروازه‌های دشمنان خود را متصرف خواهند شد. ۱۸ و از ذریت تو، جمیع امتهای زمین برکت خواهند یافت، چونکه قول مرا شنیدی.» ۱۹ پس ابراهیم نزد نوکران خود برگشت. و ایشان برخاسته، به بِئَرشَبَع با هم آمدند، و ابراهیم در بئرشبع ساکن شد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر